کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن صرامی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

کار من این روزها صبر است و صبر و انتظار            تو قرارم هستی و بی‌تـو ندارد دل قرار

مثل من بی‌تاب مانده مثل من خون گریه کرد            می‌چکد روی زمین اشک از غلاف ذوالفقار


هی خزان بعد از خزان بعد از خزان بعد از خزان            لا به لای بغض‌های خانه‌ام گم شد بهار

بسترت هم زخم شد از زخم بسترهای تو            مانده تنها بین بستر سایه‌ای از آن وقـار

بسته‌ای دائم سرت را از فـشار درد سر            لااقل ای ابر باران زا از این غـم‌ها ببار

قـبلِ این پیراهن تو ساده بود و ساده بود            چند ماهی هست شد پیراهن تو لاله زار

کاش میشد پیش مرگت میشدم زهرای من            بی‌تو دیگر مرتضی را جان نمی‌آید به کار

گریه کن اینقدر فکر حال و روز من نباش            چون امانـم را بـریـده گـریـۀ بی‌اخـتـیار

اشک‌هایم را به پهلو میکشی، شرمنده‌ام            تو خودت مظلومه‌ای، من هم برایت جانثار

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

قـبل از پیـراهن تو ساده بود و ساده بود            چند ماهی هست شد پیراهن تو لاله زار

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن همتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

نُه سال با پـیـغـمـبر و نُه سـال با من            من با تو خوشحال و تو هم خوشحال با من

دنیـای من از عـشـق مـالامـال بـا تو            دنـیـای تو از عـشـق مـالامـال بـا من


یک یا علی گفتی و عشق آغاز کردی            عهـد وفـا بسـتی تو از آن سال با من

از ذوالـفــقـارم دورم و بـاکـی نـدارم            هستی دلیـرانه در این جـنجـال با من

گـریـه بـرای دست‌های بـسـتـه با تـو            گـریـه بـرای چــادر پــامــال بـا مـن

برخـیـز تا با هم دوبـاره پـر بگـیـریم            میـل پـریـدن با تو زهـرا، بـال با من

تعـبـیر شد رویای تلـخ این سه ماهـم            از مـرگ می‌گـویی زبـانم لال بـا من

عـجّـل وفـاتـیِ تـو شد مـقـبـول‌تـر از            اَمّـن یُجـیبُ المـضطـرِ اطـفـال با من

حـالا که دیگـر تو نـمی‌مـانی کـنـارم            بـاشد، قـرار بـعـدی‌ات گـودال با من

شـیـون بـرای زخـمـی گـودال بـا تـو            ضجّـه بـرای غـارت خـلخـال بـا من

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

جز غم کسی به خانۀ من سر نمی‌زند            اینجا که مـرغ شـوق دگر پَـر نمی‌زند

در شـهـر خـود غـریـبم و با درد آشنا            در خـانه غـریب کـسی سـر نـمی‌زنـد


من دخـتـر پـیـامـبـر و زان هـمه یکی            دم از سـفـارشـات پـیــمـبـر نـمـی‌زنـد

می‌زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت            زن را کـسی مقـابـل شـوهـر نـمی‌زند

بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت            مـادر، کـسی مـقـابـل دخـتـر نـمی‌زند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

دریا به حال چـشم‌هایت گریه می‌کرد            سجـاده هـنگـام دعایت گـریه می‌کرد

آن روز آتش شـرمـسار چـادرت بود            آن روز میخ در برایت گریه می‌کرد


وقـت قـنوتت دست تو بـالا نـمی‌رفت            افـلاک با هر ربّـنایت گـریـه می‌کرد

وقتی علی را سوی مسجد می‌کشاندند            جبـریل آنجا پا به پـایت گریه می‌کرد

جـای تـو خـالـی بـود در گــودال امـا            زینب غریبانه به جایت گریه می‌کرد

پـروانـه‌ای روی مـزارت عـاشـقـانـه            در حسرت صحن و سرایت گریه می‌کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آن روز آتش شـرمـسار چـادرت بود            آن روز میخ در برایت گریه می‌کرد

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : روح الله پیدایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قطعه

بازهـم معـصیـتم من را ز آقـایم گـرفت            بازهم تنها شدم خیلی دلم را غـم گرفت

هر زمانی دور ماندم از هوای روضه‌ها            زندگی‌ام را سراسر غصه و ماتم گرفت


بهـر دیـدار جـمال یـار بی‌هـمّـت شـدیـم            یوسف زهرا دلش از عالم و آدم گرفت

وای بر آنکه سرِ این سفره نان خورده ولی            با غریبه رفت و آن را مونس و همدم گرفت

راه ظلمت رفـتم و در بین راه آقا رسید            داشتم گم میشدم دست مرا محکم گرفت

خوش بر احوال گدایی که دم جان دادنش            یک نفس ذکر حسین بن علی را دم گرفت

از همان روزی که آمد مادرم در روضه‌ها            با دلی محزون به دستانش دو تا پرچم گرفت

پـرچـمِ نـام حـسیـن و پـرچـمِ نـام حـسن            آه با نام حسن جـان گـونه‌هایم نم گرفت

زخمیِ یک کوچه بود و ناله میزد زیر لب            مادرم را ضربه‌ای سیلی از این عالم گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

همانطور که بارها متذکر شده ایم حداقل قافیه یک صامت و یک مصوت از حروف روی ( حروف اصلی کلمه) هست، اما در بیت زیر رعایت نشده است زیرا در کلمه « آقایم » حروف « یم » حزء حروف روی نیست لذا همانطور که گذشت ضمایر جز حروف روی در قافیه نیست؛ لذا به منظور رفع نقص مصره اول و دوم جابجا شد تا این شعر قطعه محسوب شده و نقص موجود هم بر طرف شود

بازهم تنها شدم خیلی دلم را غـم گرفت            بازهـم معـصیـتم من را ز آقـایم گـرفت

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

جز گُل که می‌فهمد غم پرپر شدن را            در آتـشـی از کـیـنه خاکـستر شدن را
زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی            مـدیـون او هـستـنـد پیـغـمـبر شدن را


لحظه به لحظه با تمام عـشق آموخت            زهرا به فرزندان خود حیدر شدن را
نـالایــقـم امـا خـدا را شکـر، چـشـمـم            در روضه دارد افـتـخـار تـر شدن را
در عالم زر هر که چیزی از خدا خواست            ما هم طلب کردیم از او نوکر شدن را

با شوق، خـاکِ پـای زهـرا می‌شوم تا            پـیـدا کـنـم شـایـسـتـگـیِّ زر شـدن را

وقـتی که زهـرا در میان کـوچه افتاد            حس کرد حیدر داغ بی‌لشکر شدن را
با کینه در می‌زد به خود می‌گفت باید            از او بـگــیــرم لـذت مــادر شـدن را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدمهدی امیری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بـایـد که بر دیـوار بـگـذارم سـرم را            دشمن گـرفـت از من تـمامِ باورم را

دسـتـانِ لـرزانـم چـگـونـه مـی‌تـوانـد            تـدفـین نماید پـاره‌های پیـکـرم را !؟


یک نیمه از قلبِ مرا " دیوار" له کرد            "در" می‌فـشارد نیـمه‌های دیگـرم را

با اشک باید جـسـمِ دریـا را بـشـویم؟            یـا زخـمِ مـیـخِ آیـه‌هـای کـوثـرم را ؟

می‌خوانم از چشمانِ خیس و سرد و ساکت            بغـضِ شکـسـته در نگـاهِ دخـتـرم را

دیشب حسن تا صبح هی در خواب می‌گفت:            بابا! کسی در کـوچه‌ها زد مـادرم را

دارم خـجـالت می‌کـشم از بچـه‌هایت            پیـشِ حـسن بـالا نمی‌گـیـرم سـرم را

این غصه قلبِ خسته‌ام را می‌فشارد:            من بودم و نامـرد می‌زد هـمسرم را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بـایـد که بر دیـوار بـگـذارم سـرم را            دنـیـا گـرفـت از من تـمـامِ بـاورم را

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه‌های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

بـا آب بـایـد جـسـمِ دریـا را بـشـویم؟            یـا زخـمِ مـیـخِ آیـه‌هـای کـوثـرم را ؟

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شـبـیـه برگ درخـتان رو به پـائـیـزى            ز فرط درد و محن اینچنین غم انگیزی

که گـفـته از منِ دلخسته رو بپوشانى؟            از اینکه چهـره نشانـم دهى بـپرهـیزى


سکـوت کـرده‌اى اما پر از صدایى تو            نگـاه‌هاى تو گـویـد ز غـصه لبـریـزى

چقدر خیره به سقفى؟ بس است جان على            چـقدر گـریه کنم تا دوباره برخـیـزى؟

حسن به گـوشه‌اى آرام اشک می‌ریزد            تو هم که بر سر سجاده اشک می‌ریزى

شـده عـذاب دلـم گـریـه‌هـاى پـنـهـانـت            بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزى

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن حضرت زهرا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت حضرت زهرا که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شـبـیـه برگ درخـتان رو به پـائـیـزى            بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزى

مدح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مروه و سعی و صفا مشعر؛ به نامِ فاطمه‌ست            احترامِ کعبه بعد از احترامِ فـاطمه‌ست

مسجد و گلدسته و محراب می‌گوید: علی            چون أمیرالمؤمنین تنها امامِ فاطمه‌ست


در دفاعِ از ولایت محسنش را می‌دهد            ذوالفـقارِ مرتضی محو قیامِ فاطمه‌ست

چرخش دستاس قوّت می‌دهد بر دست او            روز و شب «نادعلی» ذکر مدامِ فاطمه‌ست

جذبۀ منظومۀ شمسی تبـسّم های اوست            گرمی خورشید از لحن سلامِ فاطمه‌ست

غرق شد آنقدر در عشقش که حس کردم علی            نیمۀ دیگر که نه! بی‌شک تمامِ فاطمه‌ست

در قیامت؛ هم عنایت هم شفاعت سهم ماست            دوستی با شیعۀ حیدر مرامِ فاطمه‌ست!

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

منم آن زهـره که دستان ستـم تارم کرد            جا چو ابر سیـهی بر مه رخـسارم کرد
کس عیادت زمن خـسته و بیـمار نکرد            تا اجـل آمـد و آسـوده از ایـن دارم کرد


گر چه از داغ پـدر سوخـتم اما به خـدا            خون به دل بی‌کسی شوهر بی‌یارم کرد
رو زدم بر همه تا حـق عـلـی را گـیرم            غـربـتـش در به در خـانه انـصارم کرد
بضـعه پـاک نـبـی بـودم و دشـمـن آخر            به چه جرم و گنهی این همه آزارم کرد
لگـد آنگونه به در زد که پهلوم شکست            بشکـند پاش چنین دست به دیوارم کرد
منکه از خانه بـرون پا نـنـهـادم هرگـز            این غـریـبی عـلی بود که نـاچـارم کرد
رفـته بودم گـره از کـار عـلـی بـاز کنم            قــنـفـذ آمـد وسـط راه گــرفـتــارم کـرد
دست او باز نشد دست من از کار افتاد            دست بشکسته خجالت زده از یارم کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فاطمه بعد از پیمبر روز وشب را گریه کرد            بر غـریـبی عـلی و داغ بـابـا گریه کرد
بسکه آن غمدیده اندر سینه خود غصّه داشت            هرچه گفتند گریه کم کن باز زهرا گریه کرد


ای مدینه فاطمه در تو مگر خانه نداشت            پس چرا می‌رفت بین دشت و صحرا گریه کرد
از فشار درد پهلو تا سحر خوابی نداشت            دور از چشم عـلی تنهای تنها گریه کرد
او که هردم گفت بابا مصطفی مسرور شد            پشت آن در تا که بابا گفت بابا گریه کرد
استخوان سینه را بشکست و خون آلود شد            از شرار سینه‌اش مسمار گویا گریه کرد
تازیـانه تا که بالا رفت زینب دیده بست            فاطمه بر خاک چون افتاد مولا گریه کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوای درد دل خـسـتـۀ هـمه زهـراست            هماره بر لب عشّاق؛ زمزمه زهراست
امـیـد شیـعـۀ بی‌
تـاب حـضـرت حـیـدر            میان مـعـرکۀ روز محـکـمه زهراست


اگر دوباره بپرسند: سرپـناه تو کیست؟            جواب آخر من بی‌مـقـدّمه "زهـراست"
شهیده، صابره، مظلـومه، سیّده، کـوثر            زکیّه، طاهره، صدّیقه، فاطمه، زهراست
همیشه رزق محرم به دست فاطمیه‌ست            جـواز روضۀ آقای عـلـقـمه زهـراست
دوبـاره روضۀ تـشـیـیـع مـادر سـادات            دوباره بر سر هر شانه پرچم زهراست

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نفس بزن وَ دعا کن نگو که گیرا نیست            برای من احدی غـیر تو مسیحـا نیست
حـلال کن اگر اسـبـاب زحـمـتت بـودم            که این فـتـاده ز پـا را امید فـردا نیست


دلـم دو جـرعـه اذان بـلال می‌خـواهـد            ولی چه فـایـده وقـتی بـلال اینجا نیست
سـراغ حـال مـرا هـیچ کس نمی‌گـیـرد            یکی دو هفته گذشت و خبر ز«منّا» نیست
حلال کن که شب و روز خانه دلگیر است            ببخـش فـاطمه مانند قـبـل زهـرا نیست
مـن از تــمـامـی فـامـیـل هـا گـلـه دارم            در این مدیـنه کسی مرهم دل ما نیست
غرور زن به تکاپوی خانه داری اوست            ببخش همسرت این روزها سرِپا نیست
نماز مغـرب اگر پیـرهن عـوض بکنم            دوام پـیـرهـنـم تـا نـمـاز عـشـا نـیـست
من از خجـالـت اسما و فـضه آب شدم            یکی دو مـاه شده بـین ما مـساوا نیست
کـنون که لاغـری من به چـشـم می‌آید            نگـیـر خـرده ولی مـوقـع تـماشا نیست
رفـیـق نــیــمــۀ راه تـو نــیـســتـم امّــا            پسر عمو چه کنم؟ عمر من به دنیا نیست
به صبح تا بـرسـم چـند بـار می‌مـیـرم            که هر شبم شب یلداست بسکه طولانی ست

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

رفـتى و خالى كـرده‌اى دور و بـرم را            رفـتـى و پـاشـيـدى تـمـام لــشـكـرم را

زينب سراغت را كه می‌گـيرد عزيزم            از شـرم خود بـالا نمی‌گـيـرم سـرم را


رفتى…غرور مرد خـيـبر را شكستى            حـالا بـيـا و جـمـع كن خـاكـسـتـرم را

خـانـم من! حـالا كه تو پـرواز كـردى            ديـگـر نمی‌بـيـنـد كسى بـال و پـرم را

زهـرا نمی‌دانـى چه كـردى بـا دل من            چـشـم انـتـظـارم لحـظـه‌هاى آخـرم را

هرشب حسن در خواب می‌گويد مغيره            دست از سرش بردار؛ كشتى مادرم را

كـنج خـرابه می‌رسد روزى كه دخـتر            با گريه می‌گويد كه عمه؛ معجرم را..

از زجر می‌ترسم؛ نگاهش ترس دارد            لـرزه می‌افـتـد از نگـاهـش پيـكـرم را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : غزل

روپـوش کـنار رفت و دیدم رویش            زخـم است هـنـوز گـوشۀ ابـرویش

بر شیـشۀ عـطـر چون ترک افـتاده            بـرداشـته خـانـه را تـمـامـاً بـویـش


نه سـالـه به خـانـۀ عـلـی آمـده بـود            شـرمـنـده‌ام از سـفـیـدی گـیـسـویش

شسته است کسی که از همه دنیا دست            سخـت است بـشـویـد بـدن بانـویش

از جـنگ مگـر آمده زهـرا بـدنـش            لـرزیده از این قصه عـلی زانویش

خونابۀ زیر سنگ غسلش شاهد            باز است هـنوز زخـمِ بـر پهـلـویش

تـلـقـین بـده اما کمی آهـسـته عـلـی            خورده است ترک، نگیر از بازویش

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی حسنی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چنان در سجده‌هایش استقامت می‌کند زهرا            سر سجاده تدریس عبادت می‌کند زهـرا

تبسم می‌کند حـیدر همین که گوشۀ خانه            برای زینـبش قرآن تلاوت می‌کند زهرا


علی را در خداوندش، خدا را در همانندش            خدا را هر کجا باشد زیارت می‌کند زهرا

عسل می‌ریزد از نام علی، هنگام تسبیحش            خدا را با علی گفتن ضیافت می‌کند زهرا

به دارالحکمۀ زهرا خلافت می‌کند حیدر            به دارالحکمۀ حیدر خلافت می‌کند زهرا

برای شمع و پروانه که راه عشق می‌جویند            کفایت می‌کند حیدر، کفایت می‌کند زهرا

به یادش یاس می‌کارم معطر می‌شود روحم            به دل حُب علی باشد سرایت می‌کند زهرا

سوالی داشتم پرسیدم از تاریخ گریان شد            و پاسخ داد احساس کسالت می‌کند زهرا

به مجروحان جنگی سر زدم با درد می‌خوابند            نمی‌دانم چگونه اسـتراحت می‌کند زهرا

به کرسی شفاعت می‌نشیند با دلی پُر خون            قیامت را به یک آهش قیامت می‌کند زهرا

و با پیراهنی که گرگها صد پاره‌اش کردند            تمام شیـعـیانش را شفاعت می‌کند زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به آن میخی که با شرمندگی کج شد توجه کن            اگر هم سخت، دنیا را هدایت می‌کند زهرا

مناجات فاطمیه ای با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

شـوریده دلـیم و سر سـوداى تو داریم            با این دل سر گـشـته تـمـنای تو داریم

با خون جگر دیده بشوئـیم که عـمرى            اى پـرده نشین مـیل تمـاشاى تو داریم


سوگند به یک موى سرت هر چه که داریم            از دولـتـى خـاک کـف پـاى تـو داریـم

ما زنـده بر آنـیـم گـرفـتـار تو بـاشـیـم            دل بسته به گـیسوى چـلیـپاى تو باشیم

اى کاش که بر نامۀ اعـمال همۀ عمر            بینیم که خوشنودى و امضای تو داریم

ما روضه گرفـتـیم که تشریف بیـارى            این گرمى روضه ز نفس‌هاى تو داریم

دیگر تو بیا روضه بخوان صاحب روضه            ما حسرت آن صوت دل آراى تو داریم

قدرى بگو از غربت جان دادن مـادر            ما چـشم تر از ماتم عـظماى تو داریم

کـم کـم کـفـن فـاطـمـه را پهن نـمایـند            دلـشوره‌ای از شدت غـم های تو داریم

امشب شب غمهاست امان از دل حیدر            ذکر لب زهـراست امان از دل حـیدر

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : مجتبی صمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شمعـم که آب کرده مرا شعـله‌های در            بـسـتـه دَرِ اُمـیـد بـه من مـاجـرای در
مانـند دردسـر شـده این دردِ سـر مرا            بد جور خورده بر سر من تخته‌های در


یاسم که سـاقه‌ام پُر از یـادگاری است            خورده غلاف پیکرم از لا به لای در
شبها ز خواب ناخوش و پُر درد می‌پرم            با یـاد داغ مـحـسـنـم و بـا صـدای در
در بود و شعله بود و لگد بود و ازدحام            من بودم و شرار غم از جای جای در
از خیبر عقده داشت به دل در که کنده شد            این در شـد انـتـقـام بـدی در اِزای در
شـد باعـث تـمامی این زخـم کـاری‌ام            آن مـیـخ تـعـبـیـه شده روی بـنـای در
یارب به وقت غسل به داد علی برس            چون پُر ز تاول است تنم از دمای در
بی‌مـادری زیـنب من گـردن در است            عُــمـر کـم مـرا بـنــویـسـیـد پــای در

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

یاسم که سـاقه‌ام پُره از یادگاری است            خورده غلاف پیکرم از لا به لای در

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شـد باعـث تـمامی این زخـم کـاری‌ام            آن مـیـخ تـعـبـیـه شده روی بـنـای در

مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

آن زمینهایی که به لطف تو واجد می‌شوند            در طهارت داشتن مانند مسجد می‌شوند

کیمیای دست فـضه؛ مزد کار خانه بود            پس کـنـیزان تو دارای عـواید می‌شوند


به گرو رفته ولی صد دل گرو می‌آورد            از قبال چادرت یک قوم عابد می‌شوند

خاکِ خاک انداز صحن خانه را بیرون نریز!            رحم کن بی‌بی به آنهایی که زاید می‌شوند!

در عـبودیت به تسبـیح تو محـتاجـیم ما            نامساعدها به اذکارت مساعـد می‌شوند

در مقام عشق از اصل و نسب گفتن خطاست            پس تـمـامی محـبّـان تو سـید می‌شـوند!

از مصادیق جهاد احیای امر فاطمه ست            گریه کن‌های تو هم شأن مجاهد می‌شوند

پاکی ناموس ما مدیون ناموس علی‌ست            زیر این پرچم همه دور از مفاسد می‌شوند

روز محـشر در جواب منکـران فاجعه            لکه‌های خون بر مسمار شاهد می‌شوند

: امتیاز

به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام سپهبد شهید قاسم سلیمانی

شاعر : محمدمهدى عبداللهى نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

از فـتـنه پـائـیز در این بـاغ، پـیام است            این حـادثـه سـرخ سـرآغـاز قـیام است

سبز است قـیامى که در این چلۀ عزّت            در معرکه‌ها سرخ ولى گام به گام است


هرچند که تلخ است به دل،داغ شهیدان            در فصل شهادت فقـط ایام به کام است

این نهضت امّید چهـل ساله شد امروز            در سایه خورشید، پُر از شور مدام است

سرخیم در این باغ پُر از خون سپـیدار            هستیم بر آن عهد که در جان کلام است

بی‌شبهه عدو نقشه کشیده‌ست چهل سال            دوران بزن در رواِشـان نیز تمام است

غـم نیست که سـردار سلیمانىِ ما رفت            زیرا که علمدار، نگاهش سوى شام است

خـونـخـواه شهـیدان سـفـر کـرده می‌آید            می‌آید از آن دور، یقین حُسن ختام است

: امتیاز

به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام سپهبد شهید قاسم سلیمانی

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مسیـر رودِ خـروشان به دامن دریـاست            به خون خویش طپیدن سرورِ این دنیاست

بـدون دسـت؛ عـلـمـدار؛ دیـدنـی‌تـر شـد            لباسِ سرخِ شـهـادت به قـامتت زیباست


به روی دوش شهـیدان تنت شب جـمعه            کنارِ عـلقمه مهـمانِ حضرت زهـراست

ز فـاو تا به حـلب؛ زینـبـیه تا به عـراق            حضورِ سبـز تو شانه به شانهٔ شهداست

سـلام بـر تنِ پـاکِ تـو و «ابـومـهـدی»            که عـاشـقانه در آغـوشِ سیدالشـهـداست

کسی که در پی الـگـو برای ایثـار است            حیات تا به شهـادت نتـیجه‌اش اینجاست

زمـان زنـدگـی‌ات فـاتحـانـه جـنـگـیـدی            شهـادت تو سـرآغـاز مرگ آمریکـاست

تقاص خون تو را صهـیونیسم پس بدهد            به گور می‌برد این آرزو«علی تنهاست»

نوشـتـه روی عَـلـَم «قـاسم سـلـیـمانی»            به روی شـانهٔ او پـرچـم عـلی بـالاسـت

ز کـربـلای چهـار و شلـمـچه جا مانـدی            ولی قـرار تو با دوسـتان تو؛ دی ماست

کسی که فـاطـمـیه جـام وصل می‌نـوشد            میانِ شعله اگر دست و پا زند؛ گویاست

مـیانِ آن در و دیـوار مـادرِ مـا سـوخت            میانِ آن در و دیـوار محـشری برپاست

به پیـش چـشـم عـلی می‌زدنـد زهـرا را            یگانه عصمت کبری به زیر دست و‌ پاست

اگر که چـادر مـادر به کوچه خاکی شد            ظهور فاطمیه در غـروب عـاشوراست

: امتیاز